این یه اعتراض نامه ست!!
آرزوی هر چیزی رو که آرزو داشتم به دلم گذاشتی خدا!!
از دستت دلم خونِ...دلم پره...دلم داغونه...ازت دلخورم اونم بدجور...
انتظارنداشتم تا این حد برام کولاک کنی...
دیگه دوستت ندارم...
آرزو به دل موند این دل لامصبِ لعنتی!
دیگه چی مونده ازم؟هان؟
مگه حتماً باید آدم بمیره تا بگن"ناکام"؟هان؟
باران همین حالا...همین چندوقت...همین چندسالِ آزگار...مُرده بود و خودش و گول می زده.
فقط مونده شما نظریه ی دیگه ای نداری روش امتحان کنی؟تعارف نکن...راحت باش!!
مرسی که وقت و هنرت رو صرف یه دختر+لجوج+بداخلاق+ناصبور+کم حوصله+بی اعصاب+و...همه ویژگیهای نادر کردی!
+ چیزی که واضحه اینه که باران باید همیشه با باران و روزهای بارانی باشه.
+"قیصر"عزیز راست گفته "گله از کار خدا را به که باید گفت"؟؟؟