خــــودم+حــــواســـم

♥واگـــویهــ هــایـــ نـسبتـاً اضطــراریـــ...♥ گفتمــ ایــ عشقــ منــ از چیز دگر میــ ترسمــ ♥

خــــودم+حــــواســـم

♥واگـــویهــ هــایـــ نـسبتـاً اضطــراریـــ...♥ گفتمــ ایــ عشقــ منــ از چیز دگر میــ ترسمــ ♥

پست138: ×× حکایتـــ ××

بارانــ مینویسهــ :
حکایتیــ شدهــ اینــ"حواســ"

حکایتیــ شدهــ اینــ"دلــِ مُـردهــ "
حکایتیــ شدهــ اینــ "مرور"
حکایتیــ شدهــ اینــ" دُور"
حکایتیــ شدهــ اینــ "دستــ و دلــ مدامــ بکار نرفتهــ . رفتهــ"
حکایتیــ شدهــ اینــ "منــ"
اینــ " بارانــ " یا "آوار"

+ ایکاشــ تمامــ حرفها،حرفــ تو بود!!

نظرات 2 + ارسال نظر
شوکران چهارشنبه 26 فروردین 1394 ساعت 14:23 http://hajamoo.persianblog.ir

تمام روز دراینه گریه می کردم
بهار پنجره ام را
به وهم سبز درختان سپرده بود
تنم به پیله تنهائیم نمی گنجد
وبوی تاج کاغذیم
فضای ان قلمرو بی افتاب را
الوده کرده بود

ممنونممممممم حاج عموی مهربون



تمام شب باران می‌بارید
دم صبح
بلند شدم
پنجره را باز کردم
گفتم بس کن دیگر مرد !
اما باران هم‌چنان می‌بارید
" شهاب مقربین"

saeed دوشنبه 24 فروردین 1394 ساعت 17:35 http://saeeedddd.persianblog.ir/



حالم را نپرس
نگذار دروغ بگویم خوبم
خیالت راحت می شود
و من تنهاتر می شوم
کمی نگران من باش
نگرانی تو حال مرا خوب می کند


خیلی زیباستتتتت
ممنونم ازلطفتون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد