ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
باران میگهــ :
من
دیگــر
نمیخواهمــ
باران
باشمــ !!
+ چهــ اهمیتـــ دارد ؟!!
+کـاشــ خدا چشمامو میــ بستــ .. :(
سلام پرنسس .ندباراومدم حتی سه بارت کامنت گذاشتم ولی ارسال نشد...چیزهای برات نوشتم که نرسید.اینجاهم فقط گفتم که بدونی اومدم...باران دروهم هرکس نمی گنجه.بگذار
همه درحیرت بمانند...امان ازاین پریشن بلاگ همه روخسته کرده..
سلام









کامنت شما و پرنسس رو حتما تایید میکنم
تا از حال هم باخبر بشین
دوستان خوب
مرا به طوفان داده ای.....؟؟؟
سلاااااااام حاج عمو
بله شمادرست میگید...باران همه جوره زیباست
حاج عمو ازدیشبه وب شمابرام بازنمیشه نمیدونم چرا...یعنی وب اونایی که پرشین بلاگ هست ازدیشبه برام بازنمیشه
حاج عمووووو حالم خوب نیست...نه خوابم میاد،نه سردردم خوب میشه
بر دکه ی روزنامه فروشی
باران
به شکل الفبا می بارد
دوست دارم
چند حرف و شاخه گلی در منقار بگیرم
و منتظرت بمانم
باران عصر
موزون و مقفا
می بارد
می بارد
می بارد
و تو
دیر کرده یی
گل ها
مثل پرندگان به دام افتاده در کف من می لرزند
تو نخواهی آمد
و شعر
داستان پرنده یی است
که پرواز را دوست دارد و
بالی ندارد
از شمس لنگرودی
خیلی ممنون




بوسه های تو تسکینم می دهد:
خوابی شیرین
که در انتظار تعبیرش نبودی،
بارانی
که دانه دانه تمیز می شود
و روی گونۀ من می نشیند...،
کاسه ئی از صدف که فرشتگانش پاک کرده اند
تا از لبخندت پر شود.
این جایی تو
در آتش دست های من
و تشنه و بی امان می باری
می باری
و تسکینم می دهی
ازشمس لنگرودی
ممنونممممممممممممم





فرشته کودک خوش گمانی بودم
در پی سیمرغی بی نشان
که نشانی خانه ام را گم کردم.
ارابه ران دیر رسیده ای
که چرخ رانه اش
از برف تُرد بهار است.
نجاتم بده، آفتاب من!
که پیشاپیشم راه می روی
و تقدیر مرا می پاشی
دستم را بگیر
تا چون سایه، کنارت
لنگان لنگان
به خانهء اولم بر گردم.
"محمد شمس لنگرودی"
خیلی لطف کردی خانم







من زاده ی رویاهای توام
به تو اندیشیدم
و آفریده شدم.
...
"محمد شمس لنگرودی"
ممنونم ازت



سنگی بگذار
بر کلمات من
چراغی روشن کن
دانستم
بی واژه تو را دوست دارم.
"محمد شمس لنگرودی"
مرسی پرنسس عزیز




سلام من اینوبرای پرنسس روی وب توفرستادم .که بدونه وحتما میدونه مرام ومعرفت باران مانندباران بهاریه نرم ولطیفه هم تندش خوبه هم ارامش وقتی هم افتاب میکنه که دیگه محشره

برای هردوتون...
سلا عمو جون





متوجه شدم
.............
باران و
محشر؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
1
2
3
امتحان میکنیم
امتحان کنم ببینم نظراتت چطوری منتشر میشه ... به وقت سوال خصوصیت منتشر نیشه اینجا
بله






حتما منتشر نمیشه خانم میس مهندس
مرسی عزیز ک جوابمو دادی
سلام پرنسس میدونم دوباره برمی گردی.باران همیشه هست
منتها مثل باران بهاریه هم شدید میباره وهم ارام وگاهی هم افتاب میکنه...وتوچقدرخوبی پرنسس
سلام عموی عزیز


اینو واسه من فرستادین یا پرنسس؟؟؟
دل من کلبه بارانی است و تو آن باران بی اجازه ای که ناگهان در احساس من چکه می کنی …
ممنونمممممممممممم
پرنسس عزیزممممم
حسن باران این است ، که تبسّم دارد
گرد غم از همه چیز ، از همه جا می گیرد
همه جا بر همه کَس می بارد
و تعلق دارد به جهانی از عشق . . .
به جهانی از عشق!!
مثل باران های بی اجازه
وقت و بی وقت
درهوایم پراکنده ای
و من
بی هوا
ناگهان خیسم از تو !
قربونت خانم
سر زد به دل دوباره غم کودکانه ای
آهسته می تراود از این غم ، ترانه ای
باران شبیه کودکی ام پشت شیشه هاست
دارم هوای گریه ، خدایا ، بهانه ای . . .
اون قبلی من بودما خخخخخخخخخ
بی اسم ثبت شد
میدونم
خانم
بارااااااااااان چرادیگه نمیخوای باران باشی؟؟؟؟؟؟؟؟
ازبارون پاکترولطیف ترو عاشقانه ترچیزی هست؟ازبارون قشنگترچیزی ندیدم بخدا
عزیزم بارون باش مثل اسمت که بارونه...پاک وصادق وبی ریا...بارونی باش که هرکی کنارته ارامش بگیره ازوجودت...
بارانم تغییر نکن همین که هستی باش وبمون
بنا به دلایلی......







؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شما لطف دازین
ممنون
عزیزم
بارون ممکنه کوچیک دیده بشه، امایه گل تشنه منتظرباریدنشه یه کامنت ممکنه ساده به نظربرسه، اما قلب فرستندش خیلی بیادته
بله همین که لطف داری مشخصه عزیز
شبیه بارانی که هنوز نیامده
گیر کرده ام در دلِ ابرها.........
مرسی
ممنونم جناب سعید
پسری که ازانهمه ادمیان گوناگون
رودها دررگهای خویش دارد
ازقابهائی که روزگار شیرین گمشده اش
رادرانها می اراست
گریخته است وسایه اش
درساعتی که برهمه یکسان ظاهر میشود
میان سایه ها ی دیگرسرگردان است
مرسی حاج عموی عزیزممممممممم
"تو که میرسی به آرزوهات........"