می گریزم ازتو تادور ازتوبگشایم
راه شهرارزوهارا
ودرون شهر
قفل سنگین طلائی قصر رویارا
لیک چشمان توبافریادخاموشش
راه هارادرنگاهم تارمی سازد
همچنان درظلمت رازش
گردمن دیوار می سازد
ممنونمم عموی مهربان
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
اردیبهشت کجاش افسرده اس باران خانم ؟
آذر و اردی بهشت!!
هست!!!
اگه تو این فصل رویایی رو شروع کنی
تا دور بعدی
باید
رویاهاتو زنده به گور کنی!!
بانو! غزل بخوان که شدیداً قناریام
وقتی گلِ همیشه بهاری، بهاریام
آن لحظه که از روسری مو را رها کردی
بانو نمی دانی که با دینم چه ها کردی
چایی که تو میآوری انگار شراب است
این شاعر عاشق به همان چای خراب است
صد بار تفأل زدم و فال یکی بود
"ما را ز خیال تو چه پروای شراب است"
بنشین چای بریزم که کمی مست شویم
دلخوشم کرده همین پیش تو عیاشی ها ......
باران جدی جدی چای دوس نداری؟
من شیربخورم دل درد میشم خب خخخخخخخخ
چای کاکوتی وچای زنجبیل خیلی دووووووووووس دارم اونم باخرما
یس....
شیر سرد خوشمزه تره هااااااااااااا
بفرما نوش جان کن
نوش جونتتتتتتتتتتت
سرشته از گل آتش خدا سرشت مرا
و کج گذاشته از پایه خشت خشت مرا
مرا ز خویش جدا کرده و گره زده است
به حرفهای زیبای تو سرنوشت مرا
ببین شباهتمان را، گمان کنم که خدا
همین که خوانده تو را ناگهان نوشته مرا
ممنونمممممم
حوا که لب گشود
عسل اختراع شد
امشب اگرچه چشم تو یک جور دیگر است
از هر چه هست و نیست بهمن آشناتر است
اشکت چکیدهی غمِ دنیاست، ماه من!
در چشمهای تو غمِ عالم شناور است
من مثل دشتهای خراسان کویریام
باران دستهای تو بارانِ جَرجَر است
ببار برایم
تو که هزاران چشمه جوشان
پشت مردمکهایت
پنهان کرده اییی
به اخمت خستگی در میرود لبخند لازم نیست
کنار سینی چای تو اصلا قند لازم نیست
مرسی که دعوام کردی (دعوا نه راهنمایی)خخخخخخخخخ
معلومهههههههههه
خواهش میکنم
چای دوست ندارم،
فقط شیر با خرما
حرف دلت را با غزل حالی کنی سخت است
شاعر که باشی عشق زجر دیگری دارد
صد درصد!!
موافقم..
دیوانه می کند مرا.....
صدای شرشر باران
با شیشه های خیس خورده از قطراتش.........
با شبی که پرشده از اشک هایم
و خفه کردن هق هق هایم با بالشتم
خداییییی من
بیا آبی باش به رنگ آسمان…
تا من همیشه سر به هوایت باشم
ممنونم
می گریزم ازتو تادور ازتوبگشایم
راه شهرارزوهارا
ودرون شهر
قفل سنگین طلائی قصر رویارا
لیک چشمان توبافریادخاموشش
راه هارادرنگاهم تارمی سازد
همچنان درظلمت رازش
گردمن دیوار می سازد
ممنونمم عموی مهربان