خــــودم+حــــواســـم

♥واگـــویهــ هــایـــ نـسبتـاً اضطــراریـــ...♥ گفتمــ ایــ عشقــ منــ از چیز دگر میــ ترسمــ ♥

خــــودم+حــــواســـم

♥واگـــویهــ هــایـــ نـسبتـاً اضطــراریـــ...♥ گفتمــ ایــ عشقــ منــ از چیز دگر میــ ترسمــ ♥

پست49: ×× راهـمونــ ! ××

هوایــ دلچسبــ زمستونیــ و

ساعتــ6:45و

آسمونــ پرستارهــ و

خیابونــ سرد وتنها وتاریک و

قدمــ زدن با"حواسشــ"و خوشــ بودنــ و "خود" بودنــ و..

باران..................................."راهمونــ کوتاههـ" 

+ فریدونــ راستــ گفتهـ کهـ:عشقــ یعنیــ وقتیــ کهـ دستتو میگیرمــ

                                مطمئنــ باشمــ کهـ تــو میــ مونیــ پیشمــ"

پست48: ×× بـگو ! ××

تو

 از

بارانِ مجهولــ

بگو...

بارانِ...

پست47: ×× تــظــاهــر(1) ××

-دوستـــ خانمــ باران : خوبیــ عزیزمــ؟

-خانمــ باران : مطمئناً...بهتر ازاین نمیشهــ !


+ و باران دروغــ گو میــ شود..

پست46: ×× پـررنــگ تر.. ××

باران بدجوریــ لجــ کردهـ...

میخواد مدامــ موزیکایــ خاطرهـ آور لعنتیــ گوشــ کنهـ!

بغضــ کنهـ... شدید...

نتونهـ داد بزنهـ!

تا خفهـ شهـ!

 

+ و "تو" براشــ پررنگــ تر از قبلــ بشیــ...واضحــ تر!

پست45: ×× امـانــ ... ××

اینــ

خاطرهـ هایــ لعنتیـــ

دارنــ

دیوونهـ امــ میکننــ...

 

+ امانــ ... دلــ باران تیکهـ تیکهـ شد..

پست44: ×× و... ××

و

تو

از بســ کهـ نبودیــ 

اینــ جا

لحظهـ ها

سرد

شدند.

"سیدعلیــ میرافضلیــ"

 

+باران میــ نویسهـ  از "تو"

پست43: ×× گمــ !! ××

موندمــ،

اینــ حســ رو

چهـ طوریــ قائمــ کنمــ؟!

 

باران یهـ چیزیــ رو گمــ کردهــ...یهـ چیز مهمــ رو!

پست42: ×× شوکــ ! ××

باران هنوز تو شوکهـ !!شوکــ عمیقــ !!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

جنابــ "م" :چقدر مبهمیــ؟

خانمــ باران: مبهمــ!!؟

جنابــ "م": آرهـ و بدونــ احساساتـــ  زنانهـ!

خانمــ باران: اشتباههـ ! دیوارهایــ دورتنَــ  کهـ  مبهمنــ ...فقطـ  نوشتهـ "م"

 

 

+باران چرانگفتیــ :"دوسِتــ دارمــ" کهـ  گفتیــ مبهمــ نبود؟!!!

پست41: ×× دنــیای ما ××

باران

متلاطمــ تر

ویرانــ تر

آشوبــ تر

آوارتر

از همیشهــ !!

 

+ "رستاکــ" عزیز راستــ گفتهـ : دنیایــ ما اندازهـ همــ نیستـــ ...

پست40: ×× اصلاً ××

باران اصلاً انتظار نداشتــ یهـ  همچینــ حرفیــ رو بشنوهـ!

غافلــ گیر شد....اینــ چهـ حرفیـــ بود؟!!!

تمومــ اعتماد آوار شد رو سرشــ...

حالا حسشــ اینهـ از یهـ کوهـ پرتـــ شدهـ پایینـــ...بدجوریـــ!

 

+جنابـــ"م"  رفتهـ ! امانـــ از دستــ شما...؟

پست39: ×× لـحنــ ××

هنوز لحنــ صداتــ تو گوشمهـ !!

- جنابــ  "م" : " اصلاً احساســ نداریــ...چقدر بیــ مهریـــ !؟"

باران: " من بی مهرمــ ؟پســ نگرانیــ هامــ ،دلواپسیــ هامــ چیــ؟بیــ مهریــ انــ؟"

-جنابــ " م" : " تمومــ شد."

باران فقط نگاهـ کرد.

 

+ لعنتــ بهـ احساساتــ نگفتتــ باران.

پست38: ×× مثهــ دنیایـــ شاعر ××

رفتیــ

درستــ زمانیــ کهـ 

دوستـــ داشتنتـــ را اعترافــ کردمــ

و هنوز مانده امــ چرا همهــ معشوقـــ ها

میروند

- بهــ راهیــ 

- بهــ امید کسیــ 

کهــ  شاید قرار نیستـــ

اصلا باشــد.

"گیلدا ایازیـــ"

 

+ و باران عجیبـــ فکر میکنهــ کهـ مثلــ دنیایـــ شاعرهـ:

"و منــ همیشهــ فکر میــ کنمــ

حتیـــ گوانتانامو آسمانیــ آبیـــ تر از

روزگار منـــ داشتــــ"

"گیلدا ایازیـــ"

پست37: ×× ازحـالا... ××

از حالا بهـ بعد باید تظاهــر کنمــ

فقطـ

و

فقطـ

تظاهــر...

 

نگاهت...(کلیک)

 ایـــ صبا رو سبکــبار  (کلیک)


باران موندهـ چطوریـــ؟؟؟

پست36: ×× تــمامــ... ××

خـــانـــمــ

بـــاران

تـــمـــامــ

شـــد... 

  

+بهـ همینــ راحتیـــ !!

پست35: ×× ازنوع شدید ××

.

.

.+ دلـــ خانمــ باران یکــ" آلزایمــر" میخواد اونـــ همــ از نوعـــ شدیــد...

پست34: ×× مدامـــ... ××

تو هیـــ مدامـــ بهــ رویـــ خودتـــ نیار !

منــ هیـــ مدامـــ با خودمــ + حواسمــ و اینــ بغضـــ لعنتیـــ لجــ میــ کنمــ.

  

باران...مدامــ از یاد و بر باد رفتـــ.

پست33: ×× حالــ دلــ.. ××

حالــ

دلــ

خانمــ

باران

اصلاً

خوشــ

نیستــ.

 

 

باران ! چهـ کنیمــ؟

پست32: ×× رمانتیک ××

صدات کردم که برگردی همه گفتن که دیوونه ست!
آره دیوونه بودم که هنوز عکست تو این خونه ست!!
چراغ خونه خاموشه ....تموم شهر تاریکه!!!
منو باش فکر میکردم ....ته قصه رمانتیکه..!!!!

 


+خانم باران و این پست بدون مخاطب خاص...

پست31: ×× نبودن! ××

ساکت ..

باران

متأسفم برات

باز اختیارتو دادی دست "حواست"

 

+ همون بهتر بری "نبودن" رو پُک بزنی.

پست30: ×× اعتراض نامه! ××

این یه اعتراض نامه ست!!

آرزوی هر چیزی رو که  آرزو داشتم به دلم گذاشتی خدا!!

از دستت دلم خونِ...دلم پره...دلم داغونه...ازت دلخورم اونم بدجور...

انتظارنداشتم تا این حد برام  کولاک کنی...

 دیگه دوستت ندارم...

آرزو به دل موند این دل لامصبِ لعنتی!

دیگه چی مونده ازم؟هان؟

مگه حتماً باید آدم بمیره تا بگن"ناکام"؟هان؟

باران همین حالا...همین چندوقت...همین چندسالِ آزگار...مُرده بود و خودش و گول می زده.

فقط مونده شما نظریه ی دیگه ای نداری روش امتحان کنی؟تعارف نکن...راحت باش!!

مرسی که وقت و هنرت رو صرف یه دختر+لجوج+بداخلاق+ناصبور+کم حوصله+بی اعصاب+و...همه ویژگیهای نادر کردی!

 

+ چیزی که واضحه اینه که باران باید همیشه با باران و روزهای بارانی باشه.

+"قیصر"عزیز راست گفته "گله از کار خدا را به که باید گفت"؟؟؟

پست29: ×× همین! ××

به پیوست این شعر

خود را

در باقی مانده ی سپیدی کاغذ می پیچم

بگو

حضرت مرگ بیاید

دیگر زندگی شعر تازه ای ندارد.

"مینو نصرت"

 

  

باران حرفی نداره...همین!

پست28: ×× رسماً ××

 باران 

با صدای بلند اعلام میکنه!

رسماً

" قلبش " 

رو

دفن

کرد.

 

+هه! قلبی نمونده بود..

پست27: ×× پیدا ××

میشه یکی بیاد

و

باران چند سال قبل رو پیدا کنه...

 هیچکسی این باران و نمیشناسه...

این موجود به ظاهر بیدار رو...

خودم هم نمیشناسمش!

 

باران دقیقاً نمونه بارز یه موجود به ظاهر زنده هست.

 

پست26: ×× لطفاً ××

کدوم یکی مون

دردمون بیشتره!

باران

یا

دوستش؟؟

 

 

+ خدایا به دوستم کمک کن...لطفاً

پست25: ×× تاساعت نیمه شب ××

اینجا گوشه ای دنج  از اتاقش،خانم باران !تو خودش

قد یه کاغذ مچاله شده و داره بغض رو بغض می چینه!!!

وگاه گاهی تنها چیزی که به همراه یه آه عمیق میگه اینه : خدایا...

مدام زل میزنه از پنجره اتاق به بیرون!

به آسمون ابری که نمی باره!

به اون چنتا یاکریم همسایه بغلی!

به اون درخت به پیری که تو بچگی هاش رو شاخه اش برای خودش تاب بسته بود!!!

به نوشته های رو دیوارش

"از ازل ایل و تبارم همه عاشق بودند/سخت دلبسته این ایل و تبارم چه کنم؟"

"افسوس...آیا هنوز هم گلهای کاکتوس پشت دریچه های اتاق توست؟"

با مرور چندباره خاطره هاش!

با گوش کردن به موزیکای بی کلام!

تا بره تو کما.....

میره........ولی عمیق نیست...

 این اون کمایی نیست که میخواد...

 

+باران باید تا ساعت پس از نیمه شب صبر کنه تا بغض هاش آزاد شن.

 

پست24: ×× همین بس!! ××

درد

دلتنگی

و

دیوانگی!

همین بس که

نه

بتونی بگی

و

نه اون کسی باشه که بخوای بگی!

 

باران شدید دلش گرفته...دلش عمیق گرفته...

پست23: ×× احتمال گریستن ××

اشتباه از ما بود

اشتباه از ما بود که خواب سر چشمه را

در خیال پیاله میدیدیــــم.

دستهامان خالی ..

دلهامان پر ..

گفتگوهامان مثلآ یعنی ما .

کاش می دانستیم هیـــچ پروانه ای

پریروز پیلگی خویش را به یاد نمی آورد.

حالا مهم نیست که تشنه به رویای آب می میریم.

از خانه که می آیی ؛

یک دستمال سفید ،

پاکتی سیگار ،

گزین شعرفروغ

و تحملی طولانی بیاور ....

احتمال گریستن ما بسیار است !

"سید علی صالحی" عزیز

 

باران با این شعر بارها تو خودش گریه شد.

پست22 : ×× وقتی!! ××

چه اهمیتی

داره

نفس!!

وقتی که حتی

مرگ

هم برات

دهن کجی می کنه.

 

+ باران بند  بیا !!!

پست21 : ×× حاشیه نشین! ××

- حواسش رفت

و

خانم باران

حاشیه نشین شد...

 

+باران

++هوم!!

+اصلا متنی بود؟؟

پست20: ×× هرلحظه! ××

هر 

لحظه

که میگذره

قلبم

از

قبل

فشرده تر

میشه

از

...

 

+ یک عدد باران گم شده...

پست19: ×× سکوت ××

سکوت

کن

این جا

سکوت

اجباری ست...

 

+باران....؟!!!

پست18: ×× همین بس!! ××

درد

دلتنگی

و

دیوانگی!

همین بس که

نه

بتونی بگی

و

نه اون کسی باشه که بخوای بگی!

 

باران شدید دلش گرفته...دلش عمیق گرفته...

پست17: ×× دلش!!! ××

این جا

یک عدد خانم باران 

دلش می خواهد

بمیرد

فقط همین!!




+ چی میشه باران بمیره هان؟

پست 16: ×× با اینها! ××

دنیای من دو قسمت ناعادلانه بود
بسیار در خیالت و کمتر کنار تو
وقتی خیالت از خود تو مهربان تر است
از دوریت گلایه کنم همچنان ، که چه؟!

خوشبخت آن کسی ست که یک روز با شما
جغرافیای مشترکی را قدم زده ست
همراهی تو یک دو سه گامی مرا بس است
از این اضافه تر بشوی مهربان ، که چه؟

" علیرضا کیانی"

 

+ بااین شعرها خودمو گول میزنم!!

پست15: ×× کلافه ام ××

حالا میفهمم وقتی میگفتی:

 اگه یکی اسطوره افکارت باشه نمیتونی دورش کنی.

فکرم داره داغونم میکنه،

این فکر داغونم تویی!

میدونی؟

دوس دارم اینجا باشی نه سر کارت!

نه دانشکده!

نه هیچ جای دیگه!

نه!

تو چقد دل گنده ای؟

روزت مبارک...

روزم مبارک...

 

+ کلافه ام،داغونم،سردرگمم،گیج و ویجم،نمیدونم چم شده...

آه..

پست 14: ×× صبور!!! ××

مرسی ازت

مرسی که زود اومدی،خوشحالم کردی. 

انگار حرف دلمو شنیدی...

دلم میخواست دوباره بگی

ولی

عذرخواهی کردی و گفتی:"شرمندتم خیلی!!

فقط امید با تو بودن حتی تو خیال رو ازم نگیر "

این یعنی همون حرفا ولی یه جور دیگه!!!

نمیدونم شاید بخوای فردا بگی.؟

 

+ دختر صبوری نیستم!!!

پست 13: ×× میشه!!! ××

میشه یه باردیگه همون حرفا رو بزنی!لطفاً!

ـــ میدونم سر کارمیری،امتحانم که داری،خسته هم میشی،منم که اذیتت میکنم...

میشه یه بار دیگه باهام حرف بزنی؟

آه..

هنوز هیچی نشده دلم برات تنگ شده

گرچه از دستت دلخورم،ولی باز بهم بگو!!

مگه نمیگی:برات مهمم،همش به فکرمی،بهت آرامش میدم،دوست داری تو تنهایی ها کنارت باشم ...

ـــ  ولی تو فقط میگی:اذیتم نکن!دلیلشم دیشب گفتم که نمیتونم بگم!

خُب یه باردیگه بگو،منم اولش مِن و مِن کنم بعدش بگم:باشه!

 

+ چی میشه امروز زود بیای...منتظرتم!!!

پست12:×× نمی تونم! ××

وای!!

منو ببخش....لطفاً

منم خیلی دلم میخواست بگم :بهت فکر میکنم!

منم دوست دارم کنارت باشم!

منم به دوستی مثه تو احتیاج دارم!

منم با فکرکردن بهت آروم میشم!

ولی نتونستم!

یعنی،یعنی نمیتونم!!

نمیتونم کسی رو دوست داشته باشم!!!

باور کن...

 

+ همیشه یه ولی هست...

پست 11: ×× دلم گرفته! ××

دلـــم گــرفته....

دلـــم عـجـیب گرفته...

 

+منم همینطور!

پست10:×× درسته یا نه؟ ××

وای خدایا!!

دودلـــم!!!

نمیدونم

این کاری که میخوام انجام بدم...

درسته یا نه؟

وقتی یکی  تنها باشه،بگه کمکم میکنی؟

نباید کمک کنم؟

باید کمک کنم؟

 

+کمکم میکنی؟؟؟

پست9: ×× پُر کار ××

آسمون آبی تره

پررنگ تره

درختام قشنگ ترن..

معلوم نیست بارون،دیشب چه پاک کننده ای به کاربرده؟؟

ولی

روز پر کاریه ها!!!

 

+ آره،راست میگی.

پست8:×× کدوم؟ ××

خُب،حالا من چیکار کنم!!

هان!!!

کدوم کتاب رو قبل خواب بخونم؟؟

نمیدونم!

بابالنگ دراز؟

من گنجشک نیستم؟

ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد؟

 

+شازده کوچولو چطوره؟!!!

پست7:×× تغییر ××

اگه اینو نگم میترکم

مثه یه قورباغه که تو شیشه گیر کرده

اصلاً یه وضعیتیه!!!

مـــن

دلـــم

تـــغییر

میخواد

حتی شده یه کوچولو!

جایی نمیفروشن؟؟؟

 

+ زودتر،زودتر!!

پست6:×× هیس! ××

هیس!!!

فــقـــط

گوش کن...

انقدم حرف نزن

گوش کن...

 

+ باشه!!

پست5: ×× سـکوتِ ××

ســکوت

اینجا رو دوست دارم

خیلی دوست دارم

خیلی...

 

+اصلاً عالیه!!

پست 4: ×× چقد!!!! ××

وااااااااای

که چقد حرف نگفتنی دارم!!!

نه!

نه!

حرف گفتنی هم زیاد دارمممممممم....

 

+اوهوم،اوهوم..

پست3: ×× گوشه ××

چقد خوبه که یه گوشه دنج هس!

منم و

خودم و

حواسم و

حسم و

بارون و

این وب و

کسی نیس..

 

+آخیییییییییش

پست2: ×× ببار... ××

خــانم

یا

آقــای

بــــارونــــ

تــا

دلــت میخواد

بـبار...

 

+ هعییییی...

پست1: ×× اولین... ××

سلام به خودم

سلام به حواسم

سلام به

 My-rutine

my-feeling